عن در احوالات این روزها

ساخت وبلاگ
داریم از دامغان بر می گردیم. همین چند دقیقه پیش تست های ترانس رو متوقف کردیم و انشاالله فردا مجدد میاییم دامغان برای ادامه تست ها. هوا خیلی سرد شده و هر چی جلوتر می رفتیم هم هوا سردتر میشد. خیلی خسته شدیم ولی من این جنس کار کردن رو دوست دارم. با اینکه قسمت اعظم کارم پشت میزیه، ولی دوست داشتم کارم مثل امروز میدانی و عملیاتی بود. بعد از تموم شدن کار، با وجود خستگی زیاد، سرحالم و خوشحالم که کلی چیز جدید یاد گرفتم. این چند روز به علل مختلف سمنان بودیم، هوا هم بدجوری سرد شده و امشب هر جور شده باید بریم شهمیرزاد تا لوله های آب یخ نزنه. عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 3:06

علی و سعیده دیروز رفتند استانبول. همین چند لحظه پیش باش حرف زدم. الان دامغان هستیم و با پیمانکار داریم میریم برای ناهار. تست ولتاژ القایی یا تست دیزل ترانس هم انجام شد و تا ساعاتی دیگه میریم برای برقداری و تحت تانسیون گذاشتن ترانس. یعنی خرابی راکتور و ترانس این همه درد سر برای شبکه و ما داشت، عوضش کلی نکته علمی و جدید برای من داشت. فردا باید برم تهران و پس فردا هم شاهرود هستم. ضمنا فردا تولد من هم هست و سی و نه سالگی رو به پایان میرسونم و وارد چهل سالگی میشم. علاوه بر اون فردا نهمین سالگرد عقد من و متین هم هست. چه پر خاطره شده این شونزده بهمن. خلاصه روزهای شلوغی رو پیش رو دارم. این مدت هم سمنان بودیم و شهمیرزاد نرفتیم. جمعه برف خوبی اومد و بعد مدتها دل آدم باز شد. شهمیرزاد انقدر برف اومد که دیروز متین غیرحضوری بود. پ.ن: بازی فوتبال دیروز ایران با ژاپن خیلی حال داد. انشاالله بازی های بعدی رو هم ببریم و قهرمان بشیم. برای تکمیل: الان ساعت یه ربع پنج عصر هست و ترانسی که دو ماه خاموش بود، به سلامت برقدار شد و فعلا تحت تانسیون هست تا فردا یا پس فردا بارگیری بشه. به سمت سمنان میریم تا انشاالله فردا چهار صبح با همین راننده امروز، حرکت کنیم برای جلسه فردا ۸ صبح در تهران.  عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 22 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 3:06

دیشب که از دامغان برگشتم، حدود یه ساعت بعد روی مبل خوابیدم. متین چند باری بیدارم کرد که چای بخوریم، ولی بهش گفتم بذار بخوابم که چهار صبح باید برم تهران. ساعت یه ربع چهار صبح بیدار شدم و صبحونه خوردم و منتظر راننده موندم تا بیاد. راس ساعت چهار و ربع رفتیم اداره و کارت زدیم و حرکت کردیم به سمت گرمسار. همین الان رسیدیم پلیس راه سرخه. 

خدا کنه جلسه امروز تک سانس باشه و نشست بعد از ناهار نداشته باشه. همین.

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 3:06